سالگرد تولد حامد بهداد است. بازیگری که چه دوستاش داشته باشید و چه نه، بیش از هر هنرپیشه دیگری این روزها مورد توجه است. سینماگران مهم ایرانی با او همکاری میکنند، آثار مطرحی روی پرده دارد و روزانه دهها یادداشت و نظر و کامنت از سوی مخاطبان کافه سینما برای پستهای مختلف در طرفداری یا مخالفت با او ارسال میشود. و این یعنی کارش را درست انجام داده است. بر اجتماع اطرافاش تاثیر گذارده است. پس شایسته است که تولدش را در کافه جشن بگیریم. ابتدا مقاله منتقد کافه سینما را دربارهاش میخوانید و در پستی دیگر، مجموعه تصاویر عکاس سایت از او را به همین مناسبت میبینید. مبارک باشد.)
بیانصافی است که «متفاوت» بودن را تنها عامل محبوبیت بهداد بدانیم. او در این سالها به یقین ثابت کرده که بازیگر توانایی است.
1) حامد بهداد با همان اولین بازیهایش در سینما در آثاری چون آخر بازی (همایون اسعدیان) و بوتیک (حمید نعمتالله) نشان داد که با عمده بازیگران سینمای ایران متفاوت است. این نکته را حتی قبل از مشاهده رفتارهای عجیب و متفاوت بهداد هم میشد فهمید. عصیانگری موجود در بازی او که گاه پهلو به پهلوی عصبیت میزد، با آن چه از یک بازیگر جوان تازهوارد انتظار داشتیم فرق میکرد. بین بازیگرانی که بازی آرام و درونگرایشان عادت کرده بودیم، جای بازیگری با این همه فعالیت بدنی و این میزان از برونگرایی خالی به نظر میرسید. بهداد با ورودش به سینمای ایران توانست این خلأ را به خوبی پر کند. به همین دلیل در طول این سالها توانست نقشهایی را به دست بیاورد که به غیر از او کمتر کسی میتوانست آنها را به خوبی بهداد ایفا کند. بنابراین بخشی از موفقیت حامد بهداد به دلیل زمان مناسبی است که او در سینمای ایران جا افتاد.
2) در طول تقریباً یک دههای که از حضور جدی بهداد در سینمای ایران میگذرد، او حواسش به ابعاد مختلف دنیای بازیگری بوده است. پس همان قدر که جلوی دوربین برای اثبات خود تلاش به خرج داده، حواسش به مسائل پشت دوربین هم بوده است. برخی از کارهای بهداد بر محبوبیت او تأثیر مثبت گذاشتند و برخی از اعمال او باعث ایجاد علامت سؤال در ذهن طرفداران سینمای ایران شدند. اما هر چه که بود، بهداد در این سالها به هر شکلی که شده خودش را در مرکز توجهات نگه داشت. از زمانی که خودش را با مارلون براندو مقایسه کرد یا در یک جلسه رسمی روی میز پرید تا انعطاف بدنی یک بازیگر را به نمایش بگذارد! با چنین رفتارهایی، بهداد ثابت کرد که نه تنها یک بازیگر متقاوت، که از پایه و اساس یک انسان متفاوت است! و در این روزها چه چیزی بهتر از متفاوت بودن برای کسب شهرت و محبوبیت؟!
3) اما بیانصافی است که تنها «متفاوت» بودن را تنها عامل محبوبیت بهداد بدانیم. او در این سالها به یقین ثابت کرده که بازیگر توانایی است. بر خلاف آن چه ممکن است در نگاه اول به نظر برسد، بهداد اتفاقاً همیشه تلاش کرده تا در نقشهای متفاوتی ظاهر شود. بازی کنترلشده در نقش شخصیتی بیقرار که سعی میکند عصبیت خود را مخفی کند در یکی از نقشهای کلیدی فیلم روز سوم کجا و حضور کوتاه و کاملاً بیرونی او در محاکمه در خیابان کجا؟ بازی متواضعانه او در هر شب تنهایی کجا و بازی خودنمایانهاش در دلخون کجا؟ (حتماً توجه دارید که متواضعانه بودن یا خودنمایانه بودن بازی هیچ ربطی به خوب یا بد بودن آن ندارد. هر کدام از این دو ویژگی در جای خود میتوانند خوب یا بد باشند). این همه تفاوت در نقشهایی که بهداد بازی کرده، در درجه اول ناشی از اعتماد به نفس بالای او است. این اعتماد به نفس باعث شده تا او در فیلمهای زیادی بازی کند که هیچگاه در ذهن تماشاگر نخواهند ماند. بعید است در سالهای آینده کسی فیلمهایی چون موج سوم و حتی مجنون لیلی را به یاد بیاورد. به دلیل همین اعتماد به نفس، بهداد در این سالها تصمیمات عجیب و غریب فراوانی گرفته است. از جمله این که مثلاً نقشی بسیار کوتاه در فیلم دایره زنگی (با فیلمنامهای از اصغر فرهادی) را پذیرفت اما بازی در یکی از نقشهای کلیدی درباره الی... را رد کرد. چنین تصمیماتی خیلی وقتها به ضرر بهداد تمام شدهاند. اما به دلیل همین اعتماد به نفس، بهداد موفق شده تقریباً در ضعیفترین کارهایش هم گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. بازی خوب او در نقشی کوتاه در فیلم تسویهحساب، یکی از معدود نقاط قوت این فیلم بود و در فیلم استانداردی چون دایره زنگی هم حضورش در همان نقش کوتاه به یاد تماشاگر میماند. مجموعه این شرایط، بهداد را به یکی از پیشبینیناپذیرترین بازیگران سینمای ایران تبدیل کرده است و این خصوصیت کماهمیتی نیست. ممکن است این گونه به نظر نرسد. اما واقعیت این است که تماشاگر هنگام ورود به سالن سینما برای تماشای فیلمی با بازی حامد بهداد، نمیتواند به طور کامل پیشبینی کند که با چه پرسونایی از بازیگر روبهرو خواهد شد و این دست بازیگر را باز میگذارد تا به شکلهای مختلفی توجه تماشاگر را به خود جلب کند.
4) از همان ابتدا هم قابل پیشبینی بود که سرنوشت حامد بهداد روزی با مسعود کیمیایی گره خواهد خورد. شیوه بازیگری پر شور و هیجان بهداد که یادآور بهروز وثوقی بود، از اول مناسب فیلمهای کیمیایی به نظر میرسید. محاکمه در خیابان نوید آغاز یک همکاری دوستداشتنی در سینمای ایران را میداد. هر چند نقش بهداد در آن فیلم آنقدر زیاد نبود که به چشم بیاید. اما با جرم، همکاری کیمیایی و بهداد به نتیجه مناسبش رسیده است. بهداد در این فیلم در نقطه اوج دوران بازیگریاش بود و کیمیایی هم یکی از پرشورترین آثار سالهای اخیرش را ساخت. کیمیایی و بهداد هر دو برای این فیلم از جشنواره فجر سیمرغ بلورین دریافت کردند تا مهر تأییدی باشد بر موفقیت این همکاری. به خصوص این که بهداد با جرم یک بار دیگر ثابت کرد که قابلیت درخشش در یکی از نقشهای محوری یک فیلم را دارد. چیزی که به جز روز سوم در سالهای قبل کمتر به چشم آمده بود. به غیر از روز سوم، بهداد بهترین بازیهایش در سالهای قبل را در نقشهای نسبتاً کوتاه نشان داده بود (بوتیک، کافهستاره، دایرهزنگی) و تلاشهایش در نقشهای محوری کمتر نتیجه مناسبی به بار آورده بود. اما حالا با جرم و البته سعادتآباد به نظر میرسد حامد بهداد به آن میزان پختگی رسیده که بتواند بخش مهمی از بار یک فیلم را به دوش بکشد. آیا با این توصیفات دوران اوج حامد بهداد در راه است؟ منتظر همکاری او با داریوش مهرجویی میمانیم.